پیغام مدیر :
با سلام خدمت شما بازديدكننده گرامي ، خوش آمدید به سایت من . لطفا براي هرچه بهتر شدن مطالب اين وب سایت ، ما را از نظرات و پيشنهادات خود آگاه سازيد و به ما را در بهتر شدن كيفيت مطالب ياري کنید.
داستانهای کوتاه » افسوس تکراری
نوشته شده در دو شنبه 2 خرداد 1390
بازدید : 397
نویسنده : پرویز طهماسبی
افسوس تکراری

پیری برای جمعی سخن میراند،

لطیفه ای برای حضار تعریف کرد همه دیوانه وار خندیدند.



بعد از لحظه ای او دوباره همان لطیفه را گفت و تعداد کمتری از حضار


خندیدند....


:: موضوعات مرتبط: داستانهای کوتاه , حکایتها , ,
:: برچسب‌ها: داستان : کوتاه : هم ولایتی : سلام : حکایتها , متشکرم , پول , افسوس , تکراری ,



داستانهای کوتاه ( اثر )
نوشته شده در شنبه 1 خرداد 1390
بازدید : 353
نویسنده : پرویز طهماسبی

اثر

یکشنبه بود و طبق معمول هر هفته

رزی ، خانم نسبتا مسن محله ، داشت از کلیسا برمیگشت …

 

در همین حال نوه اش از راه رسید و با کنایه بهش گفت :

 

مامان بزرگ ، تو مراسم امروز ، پدر روحانی براتون چی موعظه کرد ؟!

 

خانم پیر مدتی فکر کرد و سرش رو تکون داد و گفت :...


:: موضوعات مرتبط: داستانهای کوتاه , ,
:: برچسب‌ها: داستان : کوتاه : هم ولایتی : سلام : حکایتها , متشکرم , پول , اثر ,



داستانهای کوتاه ( متشکرم )
نوشته شده در جمعه 1 خرداد 1390
بازدید : 392
نویسنده : پرویز طهماسبی

  متشکرم

همین چند روز پیش، «یولیا واسیلی ‌‌‌‌اِونا » پرستار بچه‌‌‌هایم را به اتاقم دعوت کردم تا با او تسویه حساب کنم . به او گفتم: "بنشینید «یولیا واسیلی ‌‌‌‌‌اِونا»! می‌‌‌‌دانم که دست و بالتان خالی است امّا رودربایستی دارید و آن را به زبان نمی‌‌‌آورید. ببینید، ما توافق کردیم که ماهی سی‌‌‌روبل به شما بدهم این طور نیست؟

-"چهل روبل ...


:: موضوعات مرتبط: داستانهای کوتاه , ,
:: برچسب‌ها: داستان : کوتاه : هم ولایتی : سلام : حکایتها , متشکرم , پول ,



صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 33 صفحه بعد